اینجا دنیای ماست پس....بیاتو..............
واقعا چرا................؟!! کاش این فرصت پیش بیاد تا ازت بپرسم که چیکار کردی بامن!! یا داری هنوزم چیکار می کنی!! که من لحظه به لحظه نتونستم از فکر کردن به تو بیرون بیام!! ای کاش زمان برمی گشت به اون روزهایی که با اشتیاق از من و خودت می گفتی و من چقدر ......... آخ....چی بگم!!! میدونم میدونم مهربونم همش تقصیره خودم بود.. این من بودم که نتونستم منطقی برخورد کنم... آره میدونم خیلی احساس گذاشتم تو اون شبهاااا...و ای کاش نمی ذاشتم شاید دلیلش این بود!! شاید ....بهتره نگم...تو که نیستی....تو که نمی خونی ....ولی .....
نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت
12:24 صبح توسط غزال| نظرات ( ) |