سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























اینجا دنیای ماست پس....بیاتو..............

سرتونودرد نیارم با اینکه دلم براش یه دنیاتنگه اما یه دنیاازادماش خستم ازازادمایی که میگن دوسسست داریم ولی یه دفعه مثل هوای مه الود

توی مه گم میشن وهیچ خبری ازشون نیست ........چراباید اینقدرخودخواه باشم چرااا؟؟؟؟؟؟؟؟...........وقتی بخاطر این غرورلعنتی

حاضرنیستم دیگه بهش اس ام اس بدم ..............اینجوری هم نمیدونم منتظرش باشم یافراموشش کنم یا ببخشمش یا بخاطر لبخندهایی که ازم

گرفت ازش انتقام بگیرم ........دیگه انگارمنوفراموش کرده دیگه دلش نمیخواد یه لحظه توزندگیش اسمم باشه .......ایناهمش حرفای منه منی

که هزارتا ارزو راپیش بینی کرده بودم تاعملیش کنم اماحالا وقتشه این هزارتا ارزو رو مثل همه ی ارزوهام به خاک بسپارم ..دلم مثل یه

بمب صدامیده قلبم تیکه تیکه شده هر تیکش داره یه جای بدنمو می سوزونه ......چشمام ازاشک ریختن مثل یه کاسه ی غم لبریز شده وقطره

 قطره داره ازچشمام میفته دقیقا مثل وقتی که ازچشمای کسی که دوسش دارم افتادم .......کسی که عاشق گل رز آبی بود کسی که دوست داشت

 نقاشی ها ش باهاش حرف بزنن کاش میتونست چهره ی غمگین منو نقاشی کنه کاش میشد قلبی که بهش عشق و محبت میدادتا یه ذره محبت

 ببینه رو نقاشی کنه .......کاش میفهمید چجوری عشقی که نسبت بهش داشتم زیر پاهاش له کرد .......ازاون روزاخیلی وقت نیست که میگذره

اما درست روزی که دیگه قرار نبود باهم باشیم بم گفت براش سخته ازکسایی که دوسشون داره جداشه اما نگفت خودش پیش قدم این جدایی

میشه وفراموش کردن کسی که عاشقش بود اینقدر براش اسونه ....ای زمونه چی بگم که از بی وفایی تو ته ته تهشی اگه نامرد ترین کس تو

 دنیا باشه تویی ......درسته که صدامو نمیشنوی اما هنوز صدای حرف زدنت تو ی گوشمه هنوز لبخند ت یادم نمیره ....بهم گفتی تا عمر دارم

فراموشت نمی کنم اما حتی برای ازیاد بردنم ازم اجازه نگرفتی کاش میشنید صدامو صدایی که از بغض توی گلوش نمیتونه بخنده کسی که

بخاطرت حاضر بود هر کاری بکنه ....به قول خودش که خیللللییییی دوسسسسستشششش دارم همیشه میگفت هی جوجه گار ......ببین بااینکه

 صدامو نمیشنوی ولی تورو خدا بم بگو چیکار کنم که از فکرت بیرون بیام یا فراموشم کن و بم یاد بده فراموشت کنم یا واسه ی همیشه برگرد

بااینکه قلب مهربونی داری ولی اتنظار این همه غم وتنهایی رو نداشتم چون با حرفا ت منوبه خودد وابسته کردی اینقدر که میتونم بگم دارم

بدون تو دیونه میشم..........الان 23روزه ازش خبری ندارم ای کاش این غرور لعنتی دست از سرم برمیداشت و بهش زنگ میزدم وای کاش

 اون هیچ وقت ازروی ترحم بهم نمی گفت دوسست دارم

 


نوشته شده در جمعه 90/4/31ساعت 7:35 عصر توسط غزال| نظرات ( ) |

خسته شدم ازاین همه گفتن کاش کاش...... از تبسم های زورکی...... ازاین دلتنگی های الکی وقتی هیچ کس دلتنگت نیس.....ازادمای 2رو .............ازاین همه دروغ......ازاین بغض توگلوم .......ازدلسنگ بودن ادما واگریک عمر بگویم کاش بازهم باید گفت کاش .........................خسته شدم از خودم از دلتنگیام از ارزوهام از نفس کشیدن از شبایی که همش تو تاریکی بیدارم از ساکنین زمین از دنیایی که همه به هم دروغ میگن ...........................ازوقتی تهاشدم .... از وقتی دوستام بم میگن فرامووشش کن ......... ازوقتی فراموش شدم........ خستم ازچشمای خودم ................ازقلبی که شکسته..... ازنگاهی که سرد شده ازاین همه دروغ قشنگ که بم گفت خستم....................از خواستن های الکی .............................اخه تاکی؟....................................دیگه امیدی ندارم.......................دنیای من عادت کرده به تنها بودن........................دوستای من......................این بود دل من پرازاشک آه.......

گاهی، فقط گاهی فکر میکنم تمامش یک سوء تفاهم است؛

 

آن خنده ها، دستهای در هم گره کرده، نگاه های گرم..

دستهایم را می گیرد و می خندد…

بعد هر چه فکر میکنم یادم نمی آید به چه فکر میکردم!


نوشته شده در جمعه 90/4/31ساعت 1:56 صبح توسط غزال| نظرات ( ) |

 الان چند روزی میگذره

 

خیلی سعی کردم فراموشش کنم.............

دروغ چرا جتی سعی هم نکردم

آخه اون زیبا ترین دلیل من واسه زندگیه

چرا باید فراموشش کنم

وقتی حتی با  یادش خوشحال و خوشبختم

خوشحالم چون با این همه دلیل واسه نبودش

یه ذره امید دارم به بودنش

وقتی به نبودش فکر می کنم 

یه حسه بدی تو قلبم دارم که

هیچ وقت نداشتم

مثله حسی که با دیدنه اون به وجود اومد

به نظرتون اگه اون می دونست چه قدر دوسش دارم

بازم به راحتی از کنارم می گذشت


نوشته شده در جمعه 90/4/31ساعت 1:56 صبح توسط غزال| نظرات ( ) |

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند

یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند

یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم

که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد

یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم

چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باش

 


نوشته شده در جمعه 90/4/24ساعت 3:48 عصر توسط غزال| نظرات ( ) |

نمی دونم چرافک میکنم تنهام وقتی این همه  دوست خوب دارم البته کسی که فک میکردم خیلی دوسم داره  و هیچ وقت تنهام نیذاره تنهام گذاشت خب یگه این ازهمون دوستایی بودکه زووود ازدوستاشون خسته میشن حالادیگه  مثل خاطره همیشه توقلبم میمونه اون خیلی وقته منوازیاد برده ولی مهم اینه که من اونو هرگز فراموش نخاهم کرد با اینکه قلبمو شکسته ولی هنووز از ته دلم خیلی خیلی دوسش دارم دوستای من همیشه بدونیداونی که ادعای عاشقی میکنه یه روزی ازتوون جدا میشه وعشق رو تو قلبتون واسه همیشه حک میکنه زمونه نامردتر از اونی هست که  من وشما تصور می کنید وقتی خوشحالید نمیتونه ببینه واسه همین مثل من به کسی که واقعا دوسش دارید هرگز دل نبندید

یکی از دوستام پرسید چرا با کسی دوست نمیشی ؟

 بهترین جوابی که به ذهنم رسید این بود

سکوت تنها دوستی است که هرگز خیانت نمی کند


نوشته شده در جمعه 90/4/24ساعت 3:32 عصر توسط غزال| نظرات ( ) |

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر

نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم


نوشته شده در جمعه 90/4/24ساعت 2:52 عصر توسط غزال| نظرات ( ) |

  

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری هفتم www.pichak.net کلیک کنید

  نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر

 

 

تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که

 

 برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی

 

بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر

 

 زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی


نوشته شده در جمعه 90/4/24ساعت 2:50 عصر توسط غزال| نظرات ( ) |

 

 این روزا خیلی تنهام ......کاش کسی که باید صدامو میشنید /میشنید وای خسته شدو ازبس دوست داشتن از همه گدایی کردم کاش حدقل خدا صدامو بشنوهگریه‌آور


نوشته شده در جمعه 90/4/24ساعت 2:3 صبح توسط غزال| نظرات ( ) |

 

این روزها آب و هوای دلم آنقدر بارانیست

 

آنقدر که رخت های دلتنگیم را,

فرصتی برای خشک شدن نیست...

 

گاهی دلم میخواد قلبمو از تو سینه دربیارمو احساسی که داره ازش لبریز میشه خالی کنم,گاهی میخوام مغزمو از تو سرم دربیارمو افکار پریشونی که دارن توش سورتمه میرنو با اردنگی بندازم بیرون اما...

 

اما میگن چی....میگن خدا دلای پر احساسو دوست داره.گل تقدیم شما

 

دلم تنگههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههگریه‌آورگریه‌آورگریه‌آورگریه‌آور

 

 


نوشته شده در جمعه 90/4/24ساعت 1:27 صبح توسط غزال| نظرات ( ) |

چه عاشقانه گفت دکتر شریعتی
که من تو را دوست دارم
تو دیگری را و دیگری  دیگری را
و این گونه است که
همه تنهاییم...

نوشته شده در جمعه 90/4/24ساعت 12:39 صبح توسط غزال| نظرات ( ) |